شاگردی از استادش پرسید:عشق چست؟ "
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی! "شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: چه آوردی؟ "
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت: عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت . استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.
استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همین!!
یا دل از دیدن تو سیر شود! بعد برو
ای پرنده به کجا ؟!قدر دگر صبر بکن...
آسمان پای پرت پیر شود !بعد برو
باش با دست خود آینه را پاک بکن...
نکند آینه دلگیر شود! بعد برو
یک نفر حسرت لبخند تو را می بارد...
خنده کن عشق نمک گیر شود! بعد برو
خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد...
باش خواب تو تعبیر شود! بعد برو
وامروزتوای منتظر
بایدآنچنان عاشق وشیدا باشی بروحدانیت ِامید ِبی همتایت
که کثرتِ اشتیاق
تو را بی تاب لحظه های وصال نماید
پروانه ای باشی بر گرد شمع هستی،بال بیفکنی و پر بسوزانی تا نیست شوی به پای عشق خویش
غریب غروب باشی وفقط بر رواق ناز او نیاز کنی
خسته دل ِتشنه باشی وکام عاشق خود را به سوی آسمان ِاز گوهر سرشار به نوشیدن جرعه شرابی باز کنی
تو باید معاشر گلبرگهای یاس و مصاحب گنجشک های شاد باشی ومستانه عطرسرخ ِعشق را به بوییدنی از سرانگشتان ِ نحیف ِنسیم ِ رهگذر بر جان بیفشانی
.می بایست نگاهت را آویخته بر رویای بالهای سپید به غبار طلایی خورشید بیاویزی.مستانه در عمق لحظه ها غرق شوی ودر راهی باریک بر افقی تاریک منشوروار پیش روی
تو غربتی که سرده تمام روز و شبهاش
غریبه از من و ما . عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش. که تن به شب نبازم
با غربت من بساز .تا با خودم بسازم
عشق من عاشقم باش. عشق من عاشقم باش
تو خواب عاشقا رو تعبیر تازه کردی
کهنه حدیث عشق و تفسیر تازه کردی
گفتی که از تو گفتن یعنی نفس کشیدن
از خود گذشتن من یعنی به تو رسیدن
قلبم و عادت بده به عاشقانه مردن
از عشق زنده بودن . از عشق جون سپردن
وقتی که هق هق عشق . زجهء احتیاجه
سر جنون سلامت که بهترین علاجه
عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش اگر چه مهلتی نیست
برای با تو بودن اگر چه فرصتی نیست
عشق من عاشقم باش . نذار بیفتم از پا
بمون با من که بی تو نمی رسم به فردا
عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش
من قوت زعشق میپذیرم
گرمیردعشق من بمیرم
پرورده عشق شدسرشتم
جزعشق مبادسرنوشتم
یارب بخدائی خدائیت
وآنگه به کمال پادشائیت
گرچه زشراب عشق مستم
عاشق ترازاین کنم که هستم